گیل یار

ساخت وبلاگ

چیزهایی هستند که می‌توانند مرا له کنند

مثل صورت‌های بی‌روح

مثل پاکت‌ها

مثل کلوچه‌ها

مثل زن‌های اجیر شده

مثل کشورهایی که ادعای عدالت می‌کنند

مثل آخرین بوسه و اولین بوسه،

مثل دست‌هایی که زمانی عاشق تو بودند

و تو این‌ها را می‌دانی،

لطفا با من گریه کن...

"چارلز بوکوفسکی"

گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : گریه, نویسنده : dgilyar1 بازدید : 128 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 11:29

فرصت خوبی است  حالا که نیستی   باید کمی به خودم بیندیشم  چند دست لباس نو خریده ام  و حتی چند لاک رنگی زیبا  دیروز در یک فروشگاه چند شلواررنگی خریدم وقت گرفته ام موهایم را بلوند کنم و روسری ها و شال های رنگی سر کنم  کفش های پاشنه بلند بپوشم  چند رمان جدید هم چشم انتظار خواندن هستند  و شعرهای تازه ای که قرار است متولد شوند شاید هم به سفر بروم  جایی آن دور دست ها حالا که نیستی من من چقدر زن شده ام !! گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : فرصت,بودن, نویسنده : dgilyar1 بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 8:17

در ذهنم آشوب است

 و آن زن غمگین روستایی مدام در دلم می گرید

آن مرد رفته است

 و حالا این زن می داند

 دنیا ویرانه کوچکی است که تنها با دستان خودش آباد می شود!

مریم یکرنگی

گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : غمگین, نویسنده : dgilyar1 بازدید : 117 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 3:24

دارم از دست می روم  اینجا، توی همین هوای آلوده ، توی ترافیک تهران  دارم از دست می روم روی دست های دنیا مانده ام  مثل یک وصله ناجور  و تنها حسرت دوست داشتن توست و خیال آن رودخانه قدیمی که حالا حتما خشک شده است دارم از دستم می روم  لطفا ماشه را بکش قهرمان نگذار دنیا زجر کشم کند!! مریم یکرنگی    Posted by مریم   on سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۶  at 13:25 | Post گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : نگذار, نویسنده : dgilyar1 بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 3:24

 در خواب زنی مرده دیدم با صورتی آرام و متبسم  به مادرم گفتم چه چقدر زود چه نابهنگام و چه آرام وبسیار جوان  نمی شناسمش  مادرهم نمی شناختش  مادرهم مرده بود .  روی پیکر زن را با حریر سپید پوشانده بودند، صورتش اما انگارمی خندید به رنج های دنیا، انگار رضایت داشت از این خواب ابدی!  از خواب که بیدار شدم خطوط چهره زن را کاملا به خاطر داشتم درست بود  آن زن من بودم آن گونه آرام و متبسم گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : روایتی, نویسنده : dgilyar1 بازدید : 116 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 3:24

فرصت خوبی است  حالا که نیستی   باید کمی به خودم بیندیشم  چند دست لباس نو خریده ام  و حتی چند لاک رنگی زیبا  دیروز در یک فروشگاه چند شلواررنگی خریدم وقت گرفته ام موهایم را بلوند کنم و روسری ها و شال های رنگی سر کنم  کفش های پاشنه بلند بپوشم  چند رمان جدید هم چشم انتظار خواندن هستند  و شعرهای تازه ای که قرار است متولد شوند شاید هم به سفر بروم  جایی آن دور دست ها حالا که نیستی م گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgilyar1 بازدید : 109 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 3:24

تمامش کردم

تمامش کن

 حالم خوب است مثل ققنوسی در آتش

 که قرار است دوباره متولد شود!

مریم یکرنگی

گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : ققنوس, نویسنده : dgilyar1 بازدید : 114 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 17:00

رودخانه ای خروشان بودم در رویای رسیدن به دریا

به سنگ رسیدم

مرداب شدم!

 

گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : رودخانه, نویسنده : dgilyar1 بازدید : 96 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 17:00

 در خواب زنی مرده دیدم با صورتی آرام و متبسم  به مادرم گفتم چه چقدر زود چه نابهنگام و چه آرام وبسیار جوان  نمی شناسمش  مادرهم نمی شناختش  مادرهم مرده بود .  روی پیکر زن را با حریر سپید پوشانده بودند، صورتش اما انگارمی خندید به رنج های دنیا، انگار رضایت داشت از این خواب ابدی!  از خواب که بیدار شدم خطوط چهره زن را کاملا به خاطر داشتم درست بود  آن زن من بودم آن گونه آرام و متبسم  آیا به راستی مرگ چنی گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : روایتی,خواب, نویسنده : dgilyar1 بازدید : 133 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1396 ساعت: 17:00

دلم برای خودم می سوزد  دلم برای تو هم می سوزد دلم برای ماهی ها ی کوچک آن رودخانه هم می سوزد که ما  را می دیدند که در آغوش یکدیگر بودیم! برای آن درخت بلند که زیر سایه اش نشستیم  برای آن جاده کوهستانی پربرف اصلا دلم به حال عشق هم می سوزد همان که خیال های مرا به دستان تو گره زد  ما چقدر بیچاره ایم عزیزم که تنهایی  هایمان را به خیالات شبانه گره زده ایم آغوش ها را خیال ها گرم نمی کنند...   گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : خیال, نویسنده : dgilyar1 بازدید : 105 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 5:26

دارم از دست می روم

 اینجا، توی همین هوای آلوده ، توی ترافیک تهران

 دارم از دست می روم

روی دست های دنیا مانده ام

 مثل یک وصله ناجور

 و تنها حسرت دوست داشتن توست و خیال آن رودخانه قدیمی که حالا حتما خشک شده است

دارم از دستم می روم

 لطفا ماشه را بکش قهرمان

نگذار دنیا زجر کشم کند!!

مریم یکرنگی

  

گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : نگذار,دنیا, نویسنده : dgilyar1 بازدید : 123 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 5:26

جهنم

 حال این روزهای من است

بی تو!

 مریم یکرنگی

گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgilyar1 بازدید : 146 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 5:26